اگر به سنت فرهنگی خود بی توجه باشیم، دچار نوکیسه گی فرهنگی می شویم

به گزارش وبلاگ گپ و گفتگو ، سومین نشست علمی بزرگداشت حکیم نظامی، همزمان با زادروز این شاعر پارسی و با موضوع چگونگی فراوری آثار نمایشی بر مبنای خمسه نظامی، شنبه (21 اسفندماه) برگزار شد.

اگر به سنت فرهنگی خود بی توجه باشیم، دچار نوکیسه گی فرهنگی می شویم

در این نشست جواد رنجبر درخشی لر، عضو مؤسسه فرهنگی و هنری حکیم نظامی، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی با دبیری علمی سمیه شکری، دکتری زبان و ادبیات فارسی درباره ضرورت و چگونگی فراوری آثار نمایشی بر مبنای خمسه نظامی سخن گفتند. میزبانی این نشست را مصطفی اسدزاده، عضو گروه فرهنگ و جامعه پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برعهده داشت. پیش از این دو نشست نظامی، بزرگترین داستان سرای ایران و طنز در منظومه خسرو و شیرین برگزار شده است.

در ابتدای این نشست، مصطفی اسدزاده، عضو پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات از اهمیت پرداختن به آثار حکیم نظامی گفت و اضافه نمود: سال جاری تصمیم ویژه ای برای ارج نهادن به مقام حکیم نظامی بیش از پیش گرفته شده است. این برنامه ها از پانزده اسفند تا به امروز در حال برگزاری است. پژوهشگاه از منظر علمی و پژوهشی به کنکاش آثار نظامی می پردازد. این گفت وگو می تواند دستمایه ای مناسب برای اهالی هنرهای نمایشی باشد.

در ادامه رنجبر درخشی لر گفت: در ایران هیچ کاری در این زمینه صورت نگرفته است. غیر از چند کتابی که نوشته شده که کارهای دقیق و عمیقی نبوده است. اگر این مباحث آنالیز و کاویده شده بود، امروز از آثار نظامی به طور ویژه صحبت می کردیم؛ اما احتیاج است به مبانی بپردازیم. سوال اصلی این است که چگونه و چرا متون کهن از جمله خمسه نظامی را باید تبدیل به اثر نمایشیگردد. چگونگی و چرایی این موضوع، سوال بنیادی ما خواهد بود. پیش از آن حتما باید به سوال دیگری نیز باید پاسخ داد: چرا باید متون کهن را باید بخوانیم؟ در زندگی مدرن امروزی چه احتیاجی به خواندن متنی که هزار سال پیش نوشته شده است؟ این خواندن می تواند ساده باشد.

وی ادامه داد: متون را به سادگی بخوانیم و رها کنیم؛ اما این مواجهه تا تصحیح و اقتباس آثار نمایشی ادامه پیدا می نماید. فکر می کنیم از انسان قدیم متفاوت هستیم. ما دچار وهم فزونی شده ایم. از نظر فنی، علمی و تجربی از گذشتگانمان بهتر هستیم. اما معلوم نیست که از نظر فرهنگی و اخلاقی هم از بزرگتان بهتر باشیم. در علوم تجربی، فلسفه و علوم انسانی انسان تفاوت نموده است. همه این تحولات در بستر سنت معنا پیدا می نماید. انسان در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و فرهنگی، کاملا پایبند سنت است. اگر به نقد و نفی سنت هم بپردازد، اما با سنت سر و کار دارد و از بستر سنتی خود جدا نیست. ما در این زمان احتیاج داریم که سنت های فکری و فرهنگی گذشته خود را به درستی بشناسیم. اگر نشناسیم دچار خلا هویتی شده ایم. مسئله دیگر این است که در قرن های گذشته حرف نوی مطرح نشده است. یعنی حرف نو مهمی نزده است. این مباحث برای رسیدن به دستگاهی استدلالی برای رسیدن به اهمیت پرداختن متون کهن به آثار نمایشی است.

زبان به خودی خود اندیشه است

این نظامی پژوه با تاکید بر اهمیت زبان اضافه نمود: زبان به خودی خود اندیشه است. این نگاه سنتی ما به زبان است. زبان ها معناهای اندیشه را حمل می نمایند. زبان اندیشه است و در عین حال شکل بیان هنری است. در زبان هم دارای صورت بندی زیبایی شناسی هستیم. هنر، فرهنگ و حتی دین، در شکل بیان متجلی می گردد. اگر شکل بیان را بگیریم، اندیشه هم پابرجا نخواهد بود.

وی ادامه داد: موضوع دیگر در کنار این مباحث، مساله فکر است. فکر انسان یک فکر آغازدوست و آغاز گر است. هر چیزی که در آغاز می بینیم در فکر ما ثبت می گردد و هر چه بعد از آن می آید، به تثبیت قبلی می پردازد. بنابراین وقتی شعر فارسی آغاز می گردد، فردوسی و نظامی و سعدی و حافظ، در فکر ما به عنوان آغازگران تثبیت می شوند. امروز هم اگر غزلسرای بی نظیری پیدا گردد، شعر او را حافظانه تعبیر می کنیم. حافظ را به عنوان معیار اصلی می شناسیم. حافظ معیار غزل و فردوسی معیار حماسه است. ضمن اینکه ارزش های ادبی در این آثار در قله خود واقع شده است. اگر فردوسی به شکل دیگری شعر می گفت آن نوع سرایش را به عنوان قله شعر ادب فارسی می شناختیم. ما قله های دست نیافتنی داریم که از نظر معرفت شناختی و از نظر زبان و صورت بندی های اولیه اهمیت فوق العاده ای دارد و نمی توانیم از زیر سایه بزرگان خارج شویم.

متون کهن در شناسنامه ما نوشته شده اند و واجد ویژگی هویتی هستند

این عضو موسسه فرهنگی و هنری حکیم نظامی ادامه داد: بعضی سعدی و حافظ نخوانده اند، اما شعر سپید می گویند. یک حلقه ای باید یان شعر را به شعر کهن و سنت شعری ما وصل کند. در اقتصاد اصطلاح نوکیسه داریم. نوکیسه گی ربطی به فرودستی ندارد. به آدمی که ریشه فرهنگی ندارد، نوکیسه گفته می گردد. اگر به سنت فرهنگی خود بی توجه باشیم، دچار نوکیسه گان فرهنگی می شویم. هر سخن و هر واژه ای معنا،سنت، ریشه و تبار خودش را دارد. نمی توانیم واژگان را بی تبار آنها بشناسیم. در کنار اینها یک مسئله دیگری فراوری می گردد و آن مسئله هویت است. هر آدمی در دنیا احتیاج به مدرک هویتی شناسایی دارد. در آن مدرک یک نامی نوشته است. اگر آن نام را مخدوش کنیم یا پاک کنیم، هویت و نام ماست که از بین می رود. وقتی رابطه ما با سنت و گذشته قطع می کنیم؛ این حق را به دیگران می دهیم که در مدارک شناسایی ما هر چه دلشان می خواهند بنویسند. در این دنیا ارتباطات و شبکه های اجتماعی وقتی هویت خود را از دست دهیم، کس دیگری هویت خو درا بر ما قالب خواهد نمود. متون کهن در شناسنامه ما نوشته شده اند و واجد ویژگی هویتی هستند.

در ادامه شکری به تخلیص مباحث رنجبر درخشی لر پرداخت و اعلام کرد: مقوله هایی که ادبیات ما به آنها پرداخته، مثل عشق، اخلاق و انسانیت؛ ابعاد را مطرح نموده که تاریخ مصرف ندارند. در همیشه زندگی بشر حضور دارند. نکته دیگر اینکه با مطالعه ادبیات می توانیم خود را به جای شخصیت های دیگر بگذاریم. به مکان و زمان های دیگر برویم و این باعث می گردد بتوانم در زندگی امروزی خود با تخیل اینکه دیگران چه احساس و عواطفی دارند، قانون طلایی اخلاق را بهتر رعایت کنم که هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسندیم.

برترین شکل ارائه متون کهن، نمایش است

رنجبر درخشی لر در بخش دوم صبحت های خود اضافه نمود: بحث چرا نمایش مطرح است؟ این متون وجود دارد اما چرا اصرار می کنیم که متون باید شکل نمایشی پیدا کند؟ زبان به عنوان بیان هنری، در صحبت های روزمره نیز مطرح است. انسان پیش از اینکه بر دیوار غار خط بکشد، پیش از اینکه بشقاب و لیوان را تزئین کند، سخن می گفت. انسان شکارگر وقتی از شکار برمی گشت، شکار خود را برای دیگران تعریف می کرد و این نخستین شکل بیان هنری بود. احتمالا وقتی به شرح شکار خود می پردازد، حرکاتی از خود نشان می داد. زبان و نمایش با انسان و نخستین بارقه های صورت بندی اندیشه انسان زاده می گردد و بعد شکل های هنری دیگر به وجود می آیند. به نظر می رسد تا زمانی که انسان انسان است، همین شکل بیان هنری باقی خواهد ماند. نمایش از زندگی انسان حذف شدنی نیست. در طول زندگی روزمره همیشه مشغول بازی هستیم. برای اینکه در زندگی احتیاج به بازی داریم. در طول تاریخ اهمیت تصویر بیشتر می گردد. زمانی کلمات اصل فرهنگ بشری را حمل می کردند. نقاشی و عکاسی و سینما بعدا پیدا شد. امروزه همه چیز در تصویر است. تاجران هم دنبال تاثیرگذارترین هنرها هستند. حتی موسیقی که تاثیر معجزه آسایی دارد، نقش مهمی دارد. وقتی دو بخش استدلال را کنار هم می گذاریم، برترین شکل ارائه متون کهن، نمایش است. با این استدلال به این گزاره می رسیم.

شکری تاکید نمود: نمایش بعد دیگری را فعال می نماید. تصویری که می بینید در مدت زمانی طولانی تری از فکر بیرون می رود.

رنجبر درخشی لر در ادامه به بحث اقتباس پرداخت و گفت: هفت پیکر را چگونه می توانیم به اثر نمایشی تبدیل کنیم؟ اقتباس طیف گسترده ای دارد. شرط اصلی و عقلی اقتباس، خلاقانه بودن اثر دوم است. نمی تواند یک متن معمولی و دم دستی باشد. آیا حق داریم به عنوان اقتباس گر، متن کهن را بکاهیم یا بیفزاییم؟ در نود درصد موارد، نویسنده به خود حق داده هر چه دلش می خواهد از متن کم کند. می توانیم از متن بکاهیم، این کم کردن در داستان مخل نیست. اما حق اضافه نمودن نداریم. نکته مهم تر اینکه هنوز اصل متون کهن خود را معرفی ننموده ایم. از نظامی هیچ فیلمی و سریالی و نمایشی ساخته نشده است. اول باید این متون را روی صحنه ببریم و در دهه های آینده ایندگان می توانند بر آنها چیزی بیفزایند. کاستن از متون اشکالی ندارد اما اضافه نمودن مخل متن است.

در ادامه رنجبر درخشی لر از انتخاب متن مناسب و لزوم آن پیشنهاداتی را مطرح نمود و گفت: باید سراغ نسخه معتبر برویم. به غیر از شاهنامه و تذکره اولیا و مثنوی، در سایر متون، چاپ قابل قبولی در دسترس نیست. این خلا در تحقیقات دانشگاهی و در آثار نمایشی خود را نشان می دهد. اگر نسخه معتبر ندارم، باید از برترین نسخه زمان استفاده کنیم. استفاده از برترین نسخه خیلی مهم است. مسئله بعد این است که وقتی می خواهیم اثر کهن را تبدیل به متن نمایشی کنیم، باید شرح خوب و دقیقی از آن داشته باشیم. شرح نداریم. هر متنی قابل فهم و برداشت نیست. بنابراین احتیاج به دراماتورژی متن داریم. دراماتورز باید برترین چاپ و شرح را بیابد و بخشی را که قرار است تبدیل به اثر نمایشی گردد، به شکل دقیق معین کند. یکی از آسیب های بسیار جدی از متون کهن و خمسه نظامی، نفهمیدن معنای متن است.

وی اضافه نمود: عده ای شاهنامه فردوسی را برای بچه ها به نثر برگردانده اند اما بعضی از صحنه ها را به بهانه خرافی بودن حذف کردند. یعنی اصلا اسطوره را نمی شناسد. تعبیرهای عرفانی از هفت پیکر نظامی بسیار فراوان است. در حالیکه هفت پیکر یک متن عرفانی نیست. ما ایرانی ها عادت داریم هر چیزی را تبدیل به متن عرفانی می کنیم. مبنای خمسه نظامی را افسانه می دانیم. باید تکلیف این متون را روشن کنیم و سراغ تعبیرهای اشتباه نرویم. این راستا باید از دانشگاه ها آغاز گردد که امکانش را نداریم. باید به دقت بدانیم که نظامی در اسکندرنامه به چه چیزی اشاره می نماید؟ تا مبنای اصلی آن را ندانیم و صورت بندی درستی از آن نداشته باشیم، به مشکل می خوریم. تاثیرگذاری از متون کهن بسیار بیشتر از متون معاصری است که بعدا هم ممکن است فراموش گردد.

این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی اعلام کرد: در گروه سه نفره نویسنده، کارگردان و مشاور، باید به معین گردد متن به نظم یا نثر اجرا گردد. در شکل منظوم آن، قسمت های مورد نظر خود را بیرون کشیده و به صورت نمایش مورد نظر خود تقطیع می کنیم و به متن نمایشی تبدیل می گردد. که این انتخاب و وصل ابیات هم بسیار پیچیده است. خسرو و شیرین را تبدیل کنیم و به نثر و بعد تبدیل به متن نمایشی کنیم. این کار بهتر است و تاثیرگذاری بهتری دارد. نظم ممکن است مخاطب را خسته کند. نثر بهتر است. آسیب های آن کمتر است. وقتی متنی به نثر باشد، کار فوق العاده مشکل می گردد. اینکه نظم را باید به متن درست تبدیل کنیم. شرح صحنه ها قطعا به نثر امروزی است. اما گفتگوها عموما با مشکل روبرو می گردد. متون ادبیاتی قرن چهارم را خوانده و آنچه که نوشته شده بود را نثر زمانه پنداشته ایم. نوشته را محاوره بپنداریم. نود و نه درصد نثرهای شاهنامه امروز به کار نمی آید. نود و نه درصد خمسه نظامی به درد اجرا نمی خورد. اگر قرار است این متون تبدیل به نمایش شوند، آسیب زاست. اما باید کوشش کنیم به زبان معقولی برسیم. عموما در تبدیل نظم به نثر مشکل بزرگی داریم. صدها صحنه غروب و طلوع خورشید در شاهنامه داریم، اما کارگردان به غیر از اینکه طلوع و غرو.ب خورشید را نشان دهد، کار دیگری نمی نماید. در فیلم ها هزار بار دیده ایم بازیگر کمان را دست می گیرد و شلیک می نماید. بیشتر از این نیست. در شاهنامه کشیدن این کمان چند بیت را شامل گردد. و در نمایش قابل ارائه نخواهد بود.

شکری به عنوان دبیر علمی نشست گفت: محتوا را می گردد القا کرد، اما صورت های ادبی چگونه قابل انتقال است؟

رنجبردرخشی لر در پاسخ گفت: خیلی سخت است. در تشبیهات مثلا زن را تشبیه به گل نموده است. در طراحی صحنه می توان آن را لحاظ کرد. با طراحی لباس و در تدوین می توان ارائه کرد. اگر در سینما یا نمایش نمی توانیم جناس و تشبیه و... را نشان دهیم، امکانات بیانی دیگری داریم و جبران نماینده است.

مسئله دیگر، حق اضافه نکردن به متون است. اما نمی توانیم مانع شویم که اثر از صافی فکر نویسنده کارگردان مشاوره و ... نگذرد. در اقتباس، متن نهایی از صافی فکر اقتباس نماینده می گذرد.

دبیر علمی نشست اعلام کرد: نقالی و شاهنامه خوانی در چند سال اخیر بسیار مرسوم شد. این را برای آثار نظامی درست می دانید؟

رنجبردرخشی لر با بیان قابلیت های قالب های نمایشی ایرانی اضافه نمود: البته هر کدام از قالب ها احتیاج به بحث مفصلی دارد. نقالی روش بسیار مناسبی برای معرفی آثار نظامی است. می توانیم از نقالی استفاده بسیاری داشته باشیم. نقال با بدن، صدا و چشم نمایش اجرا می نماید و فوق العاده تاثیرگذار است. سنت نقالی را دست کم گرفته ایم. ای کاش وزارت فرهنگ برای نقالی نگاه ویژه ای در نظر بگیرد. اگر نقالی را درست آموزش دهیم، می تواند در مدارس، دانشگاه ها و مراکز فرهنگی، عامل بسیار مهمی در انتقال آثار کهن ما محسوب گردد.

وی ادامه داد: تعزیه هم چنین است. تجربه آن را هم داریم. وقتی برای امیرکبیر تعزیه داریم، قطعا برای آثار کهن دیگر هم می توانیم تعزیه بنویسیم. به نظر من می تواند یک تحول بنیادینی در نمایش ما ایجاد کند.

این فرم ها بهتر از فرم های غربی به معرفی آثار کهن ما می پردازد. بازیگر وقتی می اید روی صحنه تعزیه، می گوید من نسخه خوان یا شبیه خوان هستم. فاصله بین بازیگر و نفش وجود دارد. در نمایش غربی، خسرو را باید باور کنیم که خسرو پرویز ساسانی است. قطعا نمایش سنتی ایرانی بیشتر به در این آثار می خورد. اما از نمایش غربی هم می گردد استفاده کرد. اما نقالی طراحی صحنه نمی خواهد. ما کسی را نداریم که به طور دقیق کاخ خسرو پرویز را بسازد. اینجا گرفتار می شویم. بحث نظری و اجرا با همدیگر در نظر گرفته گردد. نقالی مانند استندآپ کمدی است. بیان هنری اما پیچیده تری است. فرض بفرمایید اگر گفتگوی معروف خسرو و فرهاد را به شکل نقالی اجرا می کردیم، می تواند خیلی مجذوب کننده باشد. این ابزارها را داریم ولی از آن استفاده نمی کنیم.

این عضو موسسه فرهنگی و هنری حکیم نظامی ادامه داد: یک کارگردانی می گفت در سینمای ما با این ابعاد، هیچکس شاهنامه نخوانده است. غیر از چند نفر، کسی را نداریم که شاهنامه خوانده باشد. نکته مهم تر اینکه، زبان فارسی امروز در خطر است و مظلوم واقع شده است. از هر طرف در حال تهدید شدن است. مسئله هویت کم رنگ می گردد. این امر، به تقویت زبان فارسی و هم به امر هویت یاری می نماید. عده ای معتقدند وقتی از شاهنامه یا دیگر متون فیلم بسازیم، فرهنگ اسلامی تضعیف می گردد. متاسفانه سطحی نگری عمیق وجود دارد. فرهنگ ما در هم تنیده است. وقتی خسرو و شیرین را با آن صحنه های عاشقانه می خوانید، در نهایت به نامه پیامبر به خسرو پرویز می رسید. اینها رقیب هم نیستند.

در انتها رنجبر درخشی لر تاکید نمود: بحث آخر، مسئله نمادها است. در ایران با سابقه هزاران ساله فرهنگی و تمدنی، نمادهای فراوانی داریم. نماد منجر به وحدت ملی می گردد و در ساختن فکر و خاطرات مشترک تاثیرگذار است. وقتی جامعه را از نمادهای خالی می کنیم، کار ضد فرهنگی صورت می گیرد. نمادهای دیگران جای آن را می گیرد. نمادهای دیگران نماد ما می گردد. در سینما در نمایش زن قوی و حاکم بر خود نداریم. اما آثار نظامی سرشار از زنانی است که خردمند و حاکم بر سرنوشت خود هستند.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران

به "اگر به سنت فرهنگی خود بی توجه باشیم، دچار نوکیسه گی فرهنگی می شویم" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "اگر به سنت فرهنگی خود بی توجه باشیم، دچار نوکیسه گی فرهنگی می شویم"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید